مدیرگروه تاریخ وسیره مرکز مطالعات وپاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه گفت: هر حادثه ورخ دادی در جامعه توسط خواص شکل میگیرد و بنای اصلی شکل گیری حوادث فکر واندیشهها وبینش هاست که همیشه از خواص در متن جامعه و میان عامه مردم سرایت و تاثیر میکند
به گزارش
تابناک همدان، به نقل از شبستان؛ قیام امام حسین (ع) حرکت اعتراضی امام حسین (ع) علیه حکومت یزید بن معاویه بود که به شهادت او و یارانش در دهم محرم سال ۶۱ هجری و اسارت خانوادهاش انجامید. این حرکت با خودداری امام حسین (ع) از بیعت با حاکم مدینه بهعنوان نماینده یزید و خروج از مدینه در رجب سال ۶۰ قمری آغاز شد و با برگشت اسیران به مدینه پایان یافت. هدف اصلی امام حسین (ع) از قیام چنانکه در وصیتش به محمد بن حَنَفیّه آمده است بازگرداندن جامعه اسلامی به مسیر صحیح و مبارزه با انحرافات بوده است. قیام امام حسین (ع) سبب شکلگیری قیامهایی علیه حکومت بنیامیه شد و در سقوط آن نقش داشت. برای بازشناسی نقش خواص و عوام در شکل گیری حادثه عاشورا با حجت الاسلام و المسلمین «امیر علی حسنلو» استاد حوزه و مدیرگروه تاریخ وسیره مرکز مطالعات وپاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه گفت و گویی ترتیب داده که مشروح آن در ادامه قابل ملاحظه است.
دیگر ائمه هر یک در دوره خود چه تلاشهایی برای حفظ اسلام انجام دادند؟اگر قیام امام حسین علیهالسلام نبود امامت بکلی فراموش میشد. پس از قیام آن حضرت بود که مردم فهمیدند چیزی که پس از پیامبر به عنوان جانشینی آن حضرت (خلافت) مطرح شده غیر واقعی و در مقابل عترت پیامبر استمرار خط نبوت بوجود آمده که باید با آن مبارزه کرد و راه درست اسلام را باید ازخاندان پیامبر گرفت که توسط بنیامیه قتل عام شدند امام حسین قرآن و معارف آنرا زنده نگه داشت و آنچه در قرآن مطرح بعنوان امر به معروف «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ…» و به تمام انسانها فهماند که خداوند در فراروی انسان دو راه قرار داده که یکی راه هدایت و دیگری ضلالت است، و خاندان بنیامیه و آنانکه قبل از آنها خود را جانشین پیامبر معرفی نمودند و اسباب به قدرت رسیدن معاویه را فراهم نمودند غاصباند. خلاصه آنکه امام حسین علیهالسلام با خون خویش راه راستین اسلام را مشخص نمود به تمام فرقههای ساخته و پرداخته امویان و عباسیان و دیگران را خط بطلان کشید.
تمام ائمه بعد از امام حسین همین رسالت وظیفه را استمرار داده و در این راه شهید شدند و هر یک در دوره خود وظایف خویش را انجام دادند و شهادت آنها را نباید به عنوان محرومیت از ارزشهای اسلامی تلقی کرد، بلکه هر یک از آنها براساس امامت و عهدی که با خداوند داشتند در زمان خود به نوعی از مکتب حسینی پاسداری نمودهاند. امام زینالعابدین با دعاها و گریههایی جانسوز و تربیت شاگردان امام باقر با ترویج علوم الهی و ایجاد مبانی غنی برای فرهنگ شیعه امام صادق نیز با توجه به تشابه زمانی این دو بزرگوار همین اندیشه را استوار نموده و استمرار داد. امام کاظم ـ علیهالسلام ـ باتوجه به شرایط زمانش که بنیعباس حکومت را گرفته و آغاز به سرکوب علویان مینمودند از ابعاد مختلف به انجام رسالت الهی خویش پرداخت. امام، رضا علیهالسلام با مناظراتی که در پرتو قبول اجباری ولایتعهدی، خدمت بسیار اساسی به فرهنگ شیعه و اسلام راستین نمود، چون تمام فرقههای اسلامی و غیراسلامی به محوریت علمی اهلبیت اذعان نمودند.
امام جواد علیهالسلام با توجه به شرایط عصر خویش که مناظرات علمی با توجه به روشی که در زمان پدر بزرگوارش زمینهسازی شده بود با بزرگترین علمای اهلسنت «ابن اکثم» مناظره فقهی و علمی نمود (در حالیکه کمتر از ده سال از عمر شریفش سپری نشده بود) و قویترین حریف و دشمن اسلام را در حضور بسیاری از فقهای فرقههای مختلف رسوا نمود. بدین ترتیب امامان بعد از او حضرت هادی و عسگری خط سرخ حسین بن علی علیهمالسلام را به دوره غیبت کبری منتقل نمودند؛ بنابراین فرق است بین حجّی که امام سجاد انجام داده و نمازی که آن حضرت و پیروانش میخواندند با حج و نمازی که خلفای اموی با مستی و غرور و فریب و ریا به مردم میآموختند، در اسلام منظور از عبادت حیات دادن به انسان است، وگرنه نماز خشک و تهی از درون به ورزش و نرمش بیشتر شباهت دارد تا یک عبادت و حج تهی از احیای معارف و بیزاری از بتهای زمانه بسیار نامفهوم و پوچ و عملی مضحک است که انسان از خانه خویش حرکت کند و در سرزمین حاضر شود و کارهای ساده و ظاهری انجام بدهد، بنابراین حجی که امام حسین ـ علیهالسلام ـ ناتمام گذاشت و ادامه آنرا در کربلا استمرار بخشید حج اسلام اصیل است و حجی که دیگران انجام میدادند حجی بیخاصیت و عاری از حیات معقول است.
لطفا درسها و عبرتهای عاشورا در عرصههای مختلف را تشریح بفرمایید.مکتب امام حسین (ع) درسهای زیادی برای همه انسانها وهمه بشریت دارد واین درسها اختصاص به طایفه و قوم ومذهب خاصی ندارد؛ برخی از درسها عبارت هستند از درس آزادگی وشرف، امام حسین (ع) به انسانها آموخت که باید از قیود دنیا آزاد بود تا در مقابل ستم ایستاد وذلت را به کنار زد و به عزت رسید.
درس عزت و عظمت؛ تن دادن به ذلت وبیعت با حاکم ظالم وسکوت در مقابل او خواری وخفت است که امام هرگز به این ذلت تن نداد بلکه در مقابل او حرف خود را به جهنیان زد وامروز پیام عزت حسینی به گوش همه جهانیان رسیده است. درس مقابله با ظالمین وستم کاران و عدم سازش وسکوت در مقابل حاکمان ستمگر وطاغوت؛ درس ایثار وشهادت مهمترین درسی است که انسانها از مکتب حسینی گرفته اند وبه آن قرنها عمل نموده اند صدها قیام پس از قیام کربلا در ممالک اسلامی روی داد ودامنه آن همچنان ادامه دارد.
درس امر به معروف ونهی از منکر ولو به قیمت جان و لو به قیمت اسارت اهل بیت وخانواده .. که همه در راه خدا ارزش دارد. درس مهر و فا از جمله درسهایی است که امام حسین به انسانها آموخت؛ مهرورزی به مردم وانسان دوستی که در صحنههای مختلف کربلا تجلی داشت؛ امام به سپاه دشمن آب داد واز آنان پذیرایی نمود، ولی آنان آب را بر روی او وخاندانش و یارانش بستند.
درس مقاومت وبصیرت نیز از کربلا میتوان آموخت از یاران امام و از شخص امام که در طول این دوره که از مدینه خارج شد تا به کربلا رسید همه این سیره نیاز به مطالعه و بررسی و دارای درسهای بزرگی است که حسین بن علی (ع) به انسانیت داد.
در خصوص نقش خواص و عوام در شکل گیری حادثه عاشورا بفرمایید.هر حادثه ورخ دادی در جامعه توسط خواص شکل میگیرد و بنای اصلی شکل گیری حوادث فکر واندیشهها وبینش هاست که همیشه از خواص در متن جامعه و میان عامه مردم سرایت و تاثیر میکند؛ عوام وتودهها تابع شرایطی هستند که خواص این شرایط را ایجاد مینماید؛ «الناس علی دین ملوکهم» مردم تابع بزرگان و هرم جامعه که خواص هستند میباشند؛ وقتی حاکمان و طبقه خواص در جامعه اصلاح شوند همه مردم وتودهها تابع اونها هستند واصلاح میشوند؛ وقتی خواص جامعه به فساد کشیده شوند یا کمترین انحراف در آنها از هر جهت پدیدار شود این کنش فوری در جامعه مثل ویروس همه گیر سرایت مینماید وهمه گیر میشو؛ اگر خواص به سوی انحراف وزندگی اشرافی روی بیارند مردم نیز به تبع اونها به سوی همین انحراف به تدریج کشیده میشوند؛ زمان قیام امام حسین اینگونه بود خواص به اشرافی گری ودنیا پرستی و به زیور آلات و ساختن کاخ و زمین وباغ داری و ویلا سازی کشیده شده بودند و مناطق فتح شده از دیگر کشورها مثل ایران بین نزدیکان حاکمیت تقسیم وتحویل آنها شده بود و به اصطلاح امروز خانه باغ ساختن و خانه ویلا واستخر و…همه اون زمان مدتی بود بین اعیان وکارمندان دولت اموی وخویشاوندان آنان و دامادها وآقازادهها رواج یافته بود وکم کم دین وسنت رسول خدا وزهد گرایی و تقوا رنگ باخته بود؛ این انحراف خواص و طبقه حاکمیت در جامعه رسوخ پیدا کرد وبرای رسیدن به این زندگی و این تجملات برای مردم هدف شده بود لذا برای رسیدن به آن به هر کاری وهرجنایتی امکان داشت دست بزنند؛ لذا چشمها کور شد وبصیرت از بین رفت ومردم حریص شدند تا به مال ومنال برسند وقدرت بگیرند؛ عمر سعد نماد بزرگ این گرایش به اشرافی گری وقدرت طلبی است که حاکمیت ملک ری و رسیدن به چنان زندگی چشمان ودل او را کور نمود و بصیرت اورا محو نمود ودراین جنایت بزرگ شرکت نمود و سرنوشتی شوم در مقابل او با انتخاب خود و بادست خود رقم زده شد؛ او از خواص بود ویک آقازاده فرزند یکی از فرماندهان جهادی اسلام بود یک سردار وسرلشکر بود پدر او سعد وقاص وبسیاری فرزندان این سرداران بودند که در این جنایت شریک شدند و تا جایی دنیا طلبی ورسیدن به مطامع دنیا چشمان آنان را گرفت که به کشتن فرزند پیامبر (ص) که تا دیروز به دستور همان پیامبر به جهاد رفته بودند راضی شدند تا به اون دنیا برسند؛ لذا اینجا جای عبرت گرفتن برای همه فرزندان سردارها وآقا زادهها هست که به این بدبختیها گرفتار نشوند.