خانه قدیمی زرگرباشی برای قرن هاست که
محرم هایش با روضه خوانی و سوگواری عجین شده است. امسال دویست و نود و
پنجمین محرمی است که در این خانه، مجلس سوگواری سرور آزادگان جهان برپا
بوده است. مسلم این که چنین دوره ای طولانی، حضور مردم هم بر حس مکان و
شخصیت و حرمت آن افزوده است و هم گاه به گاه در کنارش رسوم و سنت هایی شکل
گرفته که مردم سینه به سینه از نسل های قبلی به امروز انتقال داده اند و
پیرامون این خانه پذیرا شده اند. این رسوم که از جمله گرو گرفتن برخی از
اشیای روضه خوانی این خانه برای روا شدن حاجت است، اینک جزو فرهنگ عامه
شده است، شاید چندان هم مورد تأیید و استقبال صاحبان خانه نباشد، اما حرمت
این روز و سوگواران و فضای معنوی این خانه به هر روی مثال زدنی است. ظهر و
بعد از ظهر عاشورا در خانه زرگرباشی روایتی است از معنویت، کارکردهای
اجتماعی و اخلاقی مذهب و تداوم همنوایی و همدلی پیرامون یک حماسه مذهبی .
ظهر عاشورا
ظهر عاشوراست. صدای طبل و سنج از دور به گوش میرسد و سرخی نام حسین در
میان پارچه سیاهی نقش بسته است که همراه با صدای طبل در آسمان
میچرخد.نیروی انتظامی خیابان را بسته است. هیئت ماه بنیهاشم برای عزاداری
ظهر عاشورا میهمان خانهای شده که در سیصد سال گذشته 17 روز ابتدایی ماه
محرم را سیاهپوش است و در روزهای تاسوعا و عاشورا مراسم ویژه ای در آن
برگزار میگردد.
ساعت12:30
صدها عزادار حسینی درراهاند و متولیان خانه زرگرباشی بهرسم ادب به پیشواز
میهمان آمدهاند. صدای طبل برای لحظهای قطع نمیشود. علامت هیئت به میانه
خیابان رسیده و حالا وقت قربانی کردن است. میزبان پیش پای میهمان گاو
قربانی میکند. چند قدم آنطرفتر درست نبش کوچه حاج زرگرباشی شربت
میدهند. مردانی با پر طاووس جمعیت را هدایت میکنند اما بازهم به زحمت
باید از میان جمعیت گذشت.
اثری از تابلو کوچه زرگرباشی نیست. حتی دیوارها هم زیر پارچههای سیاه
عزاداری جاماندهاند. قاب بزرگی از تصویر پنج نسل زرگرباشیها جای خالی
نام کوچه را پرکرده است. عکس اولین زرگرباشی که 295 سال پیش اولین روضه
این خانه کهنسال را برپا کرده هم به سمت دیگر کوچه نصبشده است.
ساعت 13:15
صدای طبل و سنج و آوای محرم همه جا را پر کرده است. در این بین اما صدای
مرد شمع فروش هم اوج میگیرد. اینجا بازار شمع، استکان، قند و پولک هم گرم و
پر رونق است. مردم استکانهای چایی خانه حاج زرگرباشی را «گرو» میبرند و
بعد از آنکه نذرشان ادا شد سال بعد با چند تا یا چند دست استکان جدید یا
قند و پولکی باز می گردند. به همین خاطر است که دهها دستفروش، این روزها
کنار کوچه حاج زرگرباشی برای حاجت روایان بساط پهن میکنند. شمعها اما
یکی دو سالی هست که دیگر وسط حیاط خانه زرگرباشیها و پشت دیوارهای
قدیمیاش روشن نمیشود. مردم حتی در حاشیه کوچه هم نمیتوانند شمع روشن
کنند. متولی خانه گفته است رضایت ندارد که کسی پشت دیوار خانهاش یا وسط
حیاط، شمع روشن کند.حال دیوار خرابهای در ده قدمی خانه زرگرباشی جایی است
برای ادای نذر مردم. شمع فروشها کنار دیوار پاتوق کردهاند و دیوار قدیمی
برجایمانده از عقبنشینی کوچه از دوده این شمعها سیاه شده است. رفتگر
شهرداری که به ماشین حمل زباله شهرداری تکیه داده است، گاهی به اشک شمعهای
آبشده بر دیوار و آسفالت خیابان نگاه میکند و گاهی به عکسی که شهرداری
منطقه از او به دیوار زده است. عکسی که زیر آن نوشتهشده « بار تمیزی شهر
بر دوش همه ماست»
ساعت 13:45
درب کوچکی که به راهرو خانه راه دارد و درب حیاط هر دو بسته است. آنهایی
که پشت در خانه حاج زرگرباشی صفکشیدهاند میگویند به دلیل ازدحام جمعیت،
دو ساعتی هست که درب خانه را بستهاند تا روضهخوانی تمام شود. حیاط خانه
زرگرباشی، مملو از بانوان معتقد است. پارچههای سیاه عزاداری همه دیوارها
را پوشانده و زنان پای منبر و روضهخوانی نشستهاند.هرلحظه به جمعیت پشت در
اضافه میشود. درها باز میشود و خانه با ازدحام صدها زن، پر و خالی
میشود. ورود آقایان هنوز هم ممنوع است. مردانی که کارت انتظامات به گردن
آویختهاند اما مقابل درب حیاط و درب کوچک ورودی، نذورات را تحویل
میگیرند. مرد جوانی با میکروفون در پنجره خانه قدیمی مینشیند و خود را
برای برنامه عصر عاشورا آماده میکند. عصر عاشورا، زمان کاچی پختن است و
دستمال سبز گره زدن به منبر چند صد ساله این خانه. زمانی برای برداشتن
سکههای پای منبر، نذر کردن و بازهم گرو برداشتن.
ساعت 15:20
هر لحظه به تعداد زنانی که گاز پیکنیکی به دست دارند و با قابلمه و آرد و
روغن به حیاط خانه زرگرباشی میآیند، اضافه میشود. هرکسی گوشهای از خانه
مینشیند و حالا که نذر بچهدار شدن، خانهدار شدن، ازدواج فرزندان یا شفای
بیمارش ادا شده امروز برای عزاداران حسینی کاچی میپزد. تعدادشان
قابلشمارش نیست و هر بار که یک کاچی پخته و آماده خوردن میشود از جمعیت
حلقهزده به دور قابلمه بهخوبی مشخص است. یک نفر با لیوان یکبارمصرف، یک
نفر در استکانی که گرو برداشته دستش را دراز میکند تا کمی حلوا برای
مریض یا عزیزش ببرد.
مرد پشت میکروفون از بانوان میخواهد تا حجابشان را بیشتر رعایت کنند و
بهجای استکانهای گرو گرفتهشده که حالا تعدادشان بیشتر از نیاز خانه شده
است، قند و یا هر چیز دیگری غیر از استکان پس بیاورند.
حیاط خانه زرگرباشی جایی برای نفس کشیدن هم ندارد و اصغر زرگرباشی پنجمین
نسل خاندان زرگرباشی که اکنون مسئولیت این خانه را بر عهده دارد، قدمت
روضهخوانی در این خانه و حاجت مندی مردم در این روزگار را مهمترین دلیل
شلوغی خانه زرگرباشی میداند.
حاج اصغر معتقد است 295 سال روضهخوانی در خانه مردانی که دو نسل از آنها
در نجف اشرف به خاک سپرده شدهاند و یک نسلشان در زمین مقدس تخت فولاد،
تنها دلیل حضور مردم در این خانه است وگرنه هیچ روایت دیگری در میان
نیست.
ساعت 17:30
غروب عاشورا نزدیک است. عدهای با همان گاز پیکنیکیها و قابلمههایی که
اکنون تنها ردی از کاچی عصر عاشورا بر تنشان باقیمانده است، خانه زرگرباشی
را با آرامش ترک میکنند. دستفروشهای کنار کوچه هنوز مشغول فروختن آخرین
شمعها و استکانها هستند.
گزارش از مهسا پاکروان، اصفهان امروز