به گزارش تابناک کردستان، چند روزی است اخبار نگران کنندهای پیرامون مرگ و مصدومیت جمع بسیاری از شهروندانمان به واسطه مصرف قارچهای سمی در شهر و استانهای مختلف کشور منتشر میشود؛ اخباری که حکایت از یک جریان هولناک و خسارت سنگینی دارد و گویا قرار نیست به این زودی و سادگیها پایانی برای آن متصور شویم.
آمارها نشان میدهد، در روزهای گذشته و به واسطه مصرف قارچهای سمی، بیش از هزار تن مسموم و تعدادی از آنها نیز کشته شدند. این آمار تنها مربوط به یک استان نیست و در استانهایی چون آذربایجانغربی، زنجان، کردستان، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، ایلام و خوزستان موارد فراوانی از فوت و یا مسمومیت شدید شهروندان از این طریق منتشر شده است.
کشته شدن بیش از یازده شهروند به دلیل مصرف قارچهای سمی که از طریق دست فروشها در سطح شهر و روستاهای کشور به فروش میرسد و بعضاً در برخی فروشگاهها وجود دارد و نیز مسمومیت صدها شهروند که عمدتاً در رشته کوههای زاگرس زندگی میکنند، آنقدر نگران کننده هست که در این باره چهار سؤال کلیدی را مطرح و فعل و انفعالاتی که در این رابطه رخ داده است، مرور کنیم.
1 ـ چه بر سر دستفروشان آمده است؟
مگر نه اینکه مکانیزم تهیه و توزیع قارچهای کوهی و ارگانیک، مکانیزمی قدیمی و سابقهدار است؟ پس چگونه شده که در ماجرای قارچهای سمی شاهد بروز مشکل در چندین و چند استان کشورمان هستیم؟ آیا یکباره کوه گردها و افراد شاغل در این حرفه، همگی با هم در شناخت قارچهای مضر و مفید به اشتباه افتادهاند و فروشندگان این دست محصولات هم نتوانستهاند این اشتباه را تشخیص داده و تصحیح کنند؟
دو راه برای تهیه و فروش قارچهای خوراکی در کشور وجود دارد؛ نخست قارچهای پرورش یافته و مورد تأییدی که دارای مکانیزم و دقت نظر بالایی است و نظارت بر آنها کار چندان دشواری نیست. دیگر چیدن قارچهای کوهی توسط کوه گردهای با سابقه که به خوبی تفاوت میان قارچ خوراکی و سمی را میدانند و در گذشته نیز به همین منوال عمل کردهاند.
اکنون به راستی چه اتفاقی افتاده است که کوه گردها در تشخیص تفاوت میان قارچ سمی و خوراکی با مشکل رو به رو شدهاند و شهروندان نیز با اعتماد بالا به دست فروشان غیر قابل تأیید از آنها قارچ سمی خریداری و مصرف می کنند؟
2- ناظران و بازرسان کجا جا ماندهاند؟
مگر نه این که در حوزه غذا و دارو و تنظیم فعل و انفعالات بازار، دهها دستگاه عریض و طویل چون سازمان غذا و دارو، سازمان حمایت از حقوق مصرف کنندگان و تولیدکنندگان، سازمان تعزیرات حکومتی، اداره امور اماکن نیروی انتظامی و... مشغول به فعالیت هستند و با هزینههای گزاف و میلیاردی، وظیفه رسیدگی به تخلفات و اشکالات این بخشها را بر عهده دارند؟ به راستی این دستگاههای دولتی و غیردولتی و مسئول در رابطه با این بحران وحشتناک دقیقاً چه نقشی را بازی و چگونه به مسائل رسیدگی کردند؟ اگر این دستگاهها به وظایف خود به خوبی عمل میکردند، آیا باز هم شاهد چنین رویداد تلخی بودیم؟
3- چه بر سر نهادهای اطلاعرسانی آمده است؟
بحران قارچهای سمی و خسارات برآمده از آن که گفتیم جان بیش از 11 شهروند را در کمتر از ده روز گرفت و صدها نفر را راهی بیمارستان کرد، آیا آنقدر مهم و حساس نبود که رسانههای جمعی و ملی چون صدا و سیما به آن ورود جدی داشته باشند و با اطلاع رسانیهای پیاپی شهروندان را از این خطر بزرگ مطلع کنند؟ برای نهادهای بزرگ اطلاع رسانی کشور که مخاطبان فراگیری دارند، به راستی در چه زمان و چه شرایطی مسئله مرگ و میر شهروندان خطر محسوب میشود و خود را شایسته ورود به آن و اطلاعرسانی میدانند؟
4- پدافند غیرعامل و ستاد مدیریت بحران کجا هستند؟
فرض را بر این میگذاریم که همه پرسشهای بالا بی جواب مانده و دستگاههای عریض و طویلی که مسئولیت رسیدگی به این مسأله و پیشگیری از وقوع بحران را دارند، قادر به اقدام موثری نبودهاند. اکنون که این اتفاق بزرگ و وحشتناک رخ داده و جان هزاران شهروند ایرانی را به خطر انداخته است، چرا نهادهای مرتبط و مسئولی چون سازمان پدافند غیر عامل کشور و ستاد مدیریت بحران به این مسئله ورود جدی نمیکنند؟
به راستی برای نهادهایی چون ستاد مدیریت بحران چه سطحی از خسارت و چه نوعی از بلا بحران محسوب میشود؟ آیا متولیان این حوزه تنها بر این باور هستند که با رخ دادن سیل و زلزله و توفان باید به موضوع ورود کنند و تشکیل ستاد بحران دهند؟ آیا ماجرایی چون قارچهای سمی با همه خسارتهایش را نمیتوان بحران تلقی کرد؟
تابناک