در محله ی ما ، کوچه ی باریک و تاریکی وجود دارد به طول تقریبی ِ ۵۰ متر که برای رفتن به محل کارم و همچنین برگشتنم هر روز از آن جا عبور می کنم.
در راستای صرفه جویی در مصرف بنزین و ایضا وقت! و همچنین فرار از ترافیک و موتورگیری ، این کوچه راه ِ میان بُر و مناسبی است. به ویژه برای موتورسواری مثل من!
اما کوچه ی یادشده یک عیب کوچولویی نیز دارد.
چون محله ی ما ، محله ای قدیمی (دارای بافت فرسوده) و خلوتی است و از طرفی نزدیک به بازار ، بیشتر عابران پیاده از خیابان های اطراف و دست فروش های بازار و گاری چی های خیابان بهادرجنوبی، برای عملیات روم به دیوار قضای حاجت شان! _البته بیشتر از نوع سبک ! _ به این کوچه مراجعه می کنند. کلی هم خوشحال هستند و سپاسگزار از مسئولان محترم. هر بار پس از اتمام کار برای سلامتی خیلی ها دعا می کنند!
باید هم خوشحال باشند...در این کوچه نه نیازی به پرداخت پول است مثل سرویس های بهداشتی و نه نیازی به ایستادن در صف به دلیل طویل بودن کوچه. تا دلت بخواهد گنجایش دارد. گاهی اوقات آدم های خوش ذوقی پیدا می شوند که روی دیوار و وسط کوچه، اقدام به کشیدن نقاشی و طرح هایی در سبک های رئالیسم (واقع گرایی)
امپرسیونیسم (برداشت گرایی)، و نئو امپرسیونیسم می کنند.
برخی مواقع هم چون عجله داشته اند فقط به سبک آبستره چیزهایی را کشیده اند و در رفته اند!
صبح زود اگر گذرتان به این کوچه افتاده باشد ، قطعاً تصاویر تازه و خشک نشده ای را از انسان، حیوانات، و... به صورت رایگان دیده اید.
یادم است سال ها پیش همین که اتوبوس های مسافربری نصف شب یا دم دمای صبح می آمدند حوالی فلکه شهربانی و....مسافران را پیاده می کردند ، این عزیزان به صورت دسته جمعی به سمت کوچه مورد نظر یورش می بردند و به صورت سرپایی و یا نشسته؛ پشت به پشت یکدیگر دست به تخلیه خود می زدند!
در برخی مواقع از جمله فصل زمستان که بنا به دلایلی مدت جیش کردن آدم ها در صبح طولانی تر می شود ، تا کوچه های مجاور و حتی خیابان اصلی نیز رودخانه های فصلی جاری می شد. بی آن که شهروندان تکه ابری را در آسمان مشاهده کرده باشند!
طی این سالها به دلیل کمبود سرویس بهداشتی به همت شهرداری بندرعباس در بازار، آنقدر شهروندان پرتلاش روی دوطرف دیوارهی کوچه و قسمت پایین آن روم به دیوار (نه دیوار این کوچه البته!) اِدرار کردهاند که دیوارهی خشتی کوچه در حال ریزش است!
حدود یک متر و نیم با معلول شاشکاری به دیوار دو طرف تبدیل به شوره زار شده است!
کاری که بنده میکنم این است که به محضی وارد کوچه شدم نفسام را در سینه حبس می کنم تا به سلامت بی آن که بوی بدی به مشامم برسد ، از آن جا عبور کنم.
اما بیشتر مواقع این تلاشم به شکست می انجامد!
یعنی هنوز به انتهای کوچه نرسیدهام که نفسام بند میآید و هر چه تلاش میکنم و به موتورسیکلتم گاز می دهم بی فایده است و نتیجه آن میشود که در اواخر کوچه مجبورم نفس عمیقی بکشم!
حالا که فکرش را میکنم میبینم اگر از اول کوچه تا آخر کوچه به صورت عادی نفس بکشم به اندازهی آن نفس عمیق آخری، این همه بوی بد را استشمام نخواهم کرد....
خب، می فرمایید مجبور نیستم از آنجا عبور کنم! حق دارید ، ولی علاوه بر مواردی که در بالا عرض شد (فرار از موتورگیری و...) این را هم در نظر بگیرید که اگر از جای دیگری میرفتم اولاً امروز سوژهای نداشتم که بنویسم، ثانیاً جناب شهرداربندرعباس و دیگر مسوولان ذی قیمت شهر نیز از وجود چنین کوچهای در محلهی کارگزاری اطلاع پیدا نمیکردند تا احیانا در جهت رفع مشکل مردم کاری کنند!!
در پایان اگرمسئول محترمی پیدا شد و ادعا کرد که چنین کوچهای و دیوار خشتی و.... در مرکز ثقل اقتصاد کشور یعنی بندرعباس وجود ندارد و طبق معمول از بیخ تکذیب کرد گلاب به روشون! شخصاً حاضرم دست مبارکش را _ اگر مَرد بود که مشکل شرعی نداشته باشد!_ بگیرم و ببرمش در کوچه یاد شده تا از نزدیک شاهد هنرنمایی برخی شهروندان باشد. اما حتماً یادم باشد که بگویم ماسک همراه با خودش بیاورد! نگفته نماند از این شاشگاهها در شهر بندرعباس فراوان است.
انتهای پیام/*