واقعیت انکارناپذیر جامعه ایران این است که 74درصد مردم نه اصولگراهستند و نه اصلاحطلب،آنچه که امروز ملت فهمیدند از وعدهای بی عمل و گفتاردرمانی های روحانی دریافتند قولهای ایشان سرابی بیش نبوده ، امروز باید رئیسجمهور یک تصمیم تاریخی بگیرد آنهم با توجه به خروج آمریکا از برجام و شکست کلیه برنامه های رویا ساخته خویش استعفاء دهد این یگانه راه حل است، آنچه در سیاست کشور دیده می شود که همواره در پشت پرده های دولت قراردارد از جمله مسائل ارزی ،که در راستای منافع ملی و مصالح عمومی برنامه های تدبیر و امید پیش نمیرود بلکه بالعکس درحرکت است به جای پرداختن به مسائل و مشکلات مردم متاسفانه منافع جناحی ارجعترمیشمارند.
شطرنج سیاسی امروزه کشور دیگر تفکرات اصلاح طلبی را نمی پذیرد بلکه نیاز به اصلاح اساسی دارد شورای شهری که زیر شهرداریش زائیدوبیشمارباخت باخت های این جریان و ازطرفی اصلاحطلبی را نمیتوان یک جریان سیاسی کلاسیک نامید، و طبع سیاسی نزدیکان آیت الله خمینی و یک نوع خوانش نسبتاًمدرنتر ازاسلام سیاسی واسلام لیبرال نما شکل گرفته که فقط دیدگاه های اقتصادی دارد با تعاریف کلاسیک اقتصاد سیاسی همخوانی ندارد که بیشترین تناقضات در دیدگاه های اقتصادی و مدیریتی جریان اصلاحات نهفته است.
که طی این چند دهه براساس رفاقت ها، مخصوصاًنسبت های خانوادگی ،شاعرانگی وعرفان مسلکی والبته دلربایی سیاسی پیش رفته است.
ریشه همه این آشفتگی ها در آن جای می توان یافت که یکی از مهمترین علل اصلی بروز اختلاف این است که با بررسی جریان اصلاحات ، متوجه می شویم که اساساً نمی شود،ازاین جریان به عنوان یک حزب سیاسی تعریف صحیحی به دست آوردچونکه بی شناسنامه است و مولفه های سیاسی ، اقتصادی ومدیریتی منسجم که مدون باشد ندارند ، بلکه این جریان بر شالوده نوعی از تعدیل ایدئولوژی محوری و «بده بستان» های ،سیاسی توأم با سهم خواهی هااست شکل گرفته وهیچگاه جواب قانع کننده ای برای افکارعمومی ندارد و تازمانیکه ما به معنای واقعی واصولی احزاب آزادومستقل نداشته باشیم وقدرت مافوق خواست مردم درکشورمسلط باشدعملاً نه تنهاجریان های سیاسی همچون اصلاح طلبی فراتر ازیک عروسک خیمه شب بازی نخواهندبود،بلکه روز به روز بر بد بینی و بی اعتمادی مردم میافزایند وبحران های کشورهم به تبع آن عمیقتر و پیچیده تر میگردد.
وضعیت گرانی ارز و بحران های اجتماعی هم لاینحل شده ،دلارجهانگیری اینقدر نایاب است معلوم نیست این دلارهایی که دولت دم از آن میزد الان کجاهستندتاجلوی گرانی اقلام رابگیرند.
امروزه شاهداین هستیم که دولت و مدعیان اصلاحات باشتاب کشور را به سمت پرتگاه های متعددی سوق داده اند,فقدان برنامه در بدنه دولت برای رفع مشکلات اقتصادی ومعیشتی مردم واضح بوده که مانع های امروز را باید با ریشههای تاریخی آن بررسی نمود به عنوان نمونه در دهه دوم وسوم که با آن دست به گریبان بودیم، گروه هایی متشکل از چهرههایی بودند که باید از آنان تحت عنوان «انقلابیون پشیمان » یاد کرد.
این دسته که بیشتر جزءرادیکالترین نیروهای انقلاب بودندباگذشت یک دهه ازانقلاب دچار،دگردیسی واستحاله فکری گشته اندودر تحولات نظام سلطه حل شده و باشکافتن کالبد جریان های سیاسی مشخص میگرددکه این گروه بیشتر متعلق به جریان موسوم به «دوم خرداد و طیف اصلاحطلبان» هستند,,, مخالفان آن زمان انقلاب فرهنگی امروز نیز ازپذیرش این که بنیانگذار انقلاب فرهنگی کسی جز امام(ره) نبوده است ، پرهیز دارند و آنرا به دانشجویان مسلمان دانشگاه هایی مثل علم و صنعت ، تربیت معلم و افرادی مانند محمود احمدی نژاد نسبت میدهند اما گریزی از این هم ندارند که اقرار کردن: «امام انقلاب فرهنگی را به نوعی،تأیید کرده بودند،،، حتی به مرور زمان ما هم خودمان را با انقلاب فرهنگی وفق دادیم و مخالفت نکردیم.» با این حال آنان در تخطئه احمدینژاد و هم فکرانش در ماجرای انقلاب فرهنگی میگویند: «آنها مولود جریانی بودند که اصالتاً برآمده از یک نگاه سنتی بود و مخالف جدی کمونیسم؛ جریانی که قبل از انقلاب چپها را نجس میدانست و معتقد به مشی مبارزاتی چپگرایانه نبود.
اشارهی اصغرزاده در این کلام به ماجرای مشهور فتوای روحانیان مبارز زندانی پیش از انقلاب است که بر اساس نجاست کمونیست ها به دلیل بیاعتقادی آنان به اصول دین تأکید داشتند. دراین مقطع،باتعطیلی دانشگاه ها،مأموریت تحکیم وحدت پایان نیافت وبایدگفت درادامه نیزطیف دانشجویی همراه باانقلاب،تبلور مییافت مجری اصلی ادامه این حرکت بود.
از لطیفه های وقت نطق کردن معروف هاشم آغاجری البته در کسوت دانشجویی بود که از علاقه دیرین روشن فکران ایرانی به غرب انتقادمیکرد البته همو بود که بعدها مدعی پروتستانتیزم اسلامی شد و حتی پارا فراتر نهادودین را «افیون توده ها» خواند
پس ازتعطیلی دانشگاه ها هم، هاشم آغاجری و عباس عبدی به نمایندگی از دفترتحکیم وحدت در دومناظره تلویزیونی حاضرشده ودرمقابل نمایندگان گروهکهای چپ به دفاع ازانقلاب فرهنگی پرداختندهر چندکه بعدهاعبدی مدعی شدهمان زمان هم باانقلاب فرهنگی چندان موافق نبوده وصرفاًبرای مصلحت درتلویزیون حاضرشده است.
اماتعطیلی دانشگاه ها، پایان کارنبودبازگشایی دانشگاه تنهازمانی ممکن بودکه نظام آموزشی کشورمتناسب باتفکراسلامی وانقلاب متحول گرددوبه همین منظوربه فرمان امام(ره)ستاد انقلاب فرهنگی شکل گرفت.
درمیان چهره های حاضردراین ستاد ، نامی به چشم میخورد که درآن سالهاتازه ازسفر «فرنگ» بازگشته بودوتلاش مینمود،خودرادر سلک شاگردان استاد شهیدمرتضی مطهری بنماید،عبدالکریم سروش که در شناسنامه اش با نام حسین حاج فرج اله دباغ شناخته میشد.
ایشان در روزهای اولیه انقلاب فرهنگی ازمخالفان برخی رشته های دانشگاهی که آنهارادانش کاذب مینامید بود.
و درهمین ایام در مصاحبهای درخصوص حذف برخی رشته های دانشگاهی گفت: این رشته ها راکنارگذاشتیم وبه تعبیری که دراسلام داریم که انشاءالله علم نافع رادر دانشگاه ها ترویج بدهیم.
دراین مقاطع وی که بااهداف انقلاب فرهنگی ازجمله پاک سازی اساتیدوابسته واسلامی شدن دانشگاه ها به شدت موافق بودومیگفت:اگر مااز استادخوب متخصص ومتعهدغنی بودیم شایدنیازی به انقلاب فرهنگی به آن صورتی که رخ دادنبود.
ازاین لحاظ ستادانقلاب فرهنگی میبایست فکراساسی کرده باشدطبیعی است که تکلیف تعدادی ازاستادن رابازسازی معلوم میکند.
اینها استادانی هستندکه مابا اینهابه هیچ وجه نمیتوانیم همکاری کنیم به هیچ نحو بادانشگاه هم گامی ندارندوبه دلایل مختلف درآنهاانتظاراصلاح وتغییر روحیه نمیرودوبه این ترتیب ازهمکاری باآنها معذورخواهیم بود،امابقیه استادان ، ما ازیک طرف امیدمان این است که آنهابا اسلامی تر شدن دانشگاه ، باحرکتشان درخط کلی انقلاب ، درحقیقت رفته رفته ازآن خواب گرانی که حکومت گذشته برآنها تحمیل کرده بود بیدار شوند.
درمرحله دوم مابرای این استادن برنامه هایی پیشبینی کرده ایم که بامعارف اسلامی آشناتر بشوندودر رتبه سوم هم برنامه تربیت مدرس که ذکرآن رفت کار نظام مند ومنظمی است که مابرای تأمین استادان آینده دانشگاه ها درپیش داریم. شمامیدانیدکه استاد راهیچ وقت یک شب نمیتوان تهیه کرد.
استادان راخرده خرده میتوان به آن حدی رساندکه استادمطلوب دانشگاه اسلامی باشند.
مقایسه این دیدگاه ها بانظرات کنونی سروش میتواندجالب توجه باشد،سروش درمصاحبه بهار1386 سعی کرد باپر رنگ کردن نقش دیگران درستاد انقلاب فرهنگی نقش خود رادرپاکسازی اساتیدکم رنگ نشان دهد:ستادمکلف به بستن دانشگاه ها نبودواین خطایی است که من درپاره ای ازنوشته ها میبینم. ستادمتشکل ازهفت نفر بودو من دراغلب بحث هایی که امروزه می شود، میبینم. مسأله چنان مطرح میشود که گویی ستادانقلاب فرهنگی یک نفر داشت آن هم عبدالکریم سروش بود.
یک وظیفه هم داشت آنهم بیرون کردن دانشگاهیان بود،هردو ادعابسیار نامنصفانه است.
واین دروغ تاریخی باید افشا شود،درهمین فرآیند بودکه بسیاری ازچهره های چپ ولیبرال ازدانشگاه ها تصفیه شدندوهمین موضوع باعث شرمساری طیفی ازچهره های تازه لیبرال دردهه دوم وسوم انقلاب گردید.
طیفی که دردهه های دوم وسوم دچاراستحاله فکری شده بودندوتمایلاتی نسبت به غرب درآنها زنده شد.
به صورت طبیعی این طیف از شخصیت هااز اینکه درکارنامه خودسوابقی ازحذف استادان لیبرال داشتند،احساس شرمساری مینمودندوهرکدام به نوعی درصددانکارویا کوچک سازی نقش خودبودند.
البته سروش تنهاعضو پشیمان ستادانقلاب فرهنگی نبود،بعدهاباپیشنهاد مسئولین وموافقت حضرت امام(ره)ستادانقلاب فرهنگی،گسترش یافت وجای خودرا به شورای عالی انقلاب فرهنگی داد.
دراین شوراعلاوه براعضای ستادانقلاب فرهنگی،تعدادی ازمسئولان ذیربط دولتی نیزحضورداشتند،ازجمله این مسئولان محمد علی نجفی وزیروقت فرهنگ وآموزش عالی بود.
عبدالکریم سروش که سعی میکند در گام های خود درانقلاب فرهنگی ،شریک جرم پیدا کند اینگونه در مورد اقدامهای نجفی افشاگری میکند:مایلم یادآوری کنم که وزیرعلوم هم آن زمان عضوشورای انقلاب فرهنگی بود.ابتدا دکتر عارفی و بعدبه مدت طولانی آقای دکترنجفی و ازقضامسئول تصفیه های وزارت علوم بود.وقتی من آخرین بار ازوزارت علوم پرسیدم،آنها درگزارشی محرمانه به من گزارش دادندکه 700 نفر ازاساتید تصفیه شدهانداین گزارش ها وآمارهابه هیچ وجه دراختیار مانبود.
محمد علی نجفی که امروز در کسوت یک اصلاح طلب عضوشورای اسلامی شهرتهران قراردارد چندان افشاگری سروش رانپسندیدودر پاسخ به سروش تلاش کردکه توپ رابه زمین خود اوبیندازد ویادآوری کردکه امر اخراج و پاکسازی دانشجویان واستادان براساس آیین نامه مصوب ستادانقلاب فرهنگی بوده وتوسط هیئت هایی که زیرنظراین ستاد فعالیت میکردند
اجراءمیشد:بنده و سایر وزرای فرهنگ وآموزش عالی هیچگاه عضوستادانقلاب فرهنگی نبودیم وتنهاحدودشش سال پس ازتشکیل آن ستادوباشکلگیری شورای عالی انقلاب فرهنگی وزرای وقت سه وزارتخانه آموزش وپرورش ، فرهنگ وآموزش عالی، فرهنگ وارشاداسلامی به عضویت آن شورادرآمدند ؛ واین عضویت زمانی است که پیش ازآن دانشگاه ها بازگشایی شده وتصفیه هاخاتمه یافته بودبه جزءاینهااشخاصی همچون صادق زیباکلام هم هستندکه مدعی اند جزءعوامل پاکسازی اساتیدبودهاندوامروزدرپشیمانی هستندوالبته تاحدودی هم ازاین پشیمانی دکانی برای خود دست وپا کرده اند.
درمقابل سروش هم معتقداست که زیبا کلام هیچ وقت مسئولیتی درستادانقلاب فرهنگی نداشته است.
البته زیبا کلام مسبب اصلی تصفیه اساتیدرادانشجویان تحکیمی میداندوازافرادی همچون عباس عبدی، محسن میردامادی، حبیباله بیطرف و خانم معصومه ابتکار به عنوان کسانی یادمیکندکه تصفیه دانشگاه ها از اساتیدودانشجویان سکولاردست آنان بود.
درمیان حامیان انقلاب فرهنگی نام تشکلی تحت عنوان جامعه اسلامی دانشگاهیان به چشم میخوردکه نام تعدادی ازچهره های متعلق به طیف موسوم به دوم خرداد ، همچون سید احمد معتمدی،وزیر ارتباطات وفنآوری اطلاعات دولت خاتمی نیزمشاهده میگردد.
انتهای پیام / حسن عباسی روزنامهنگار